دفتر خاطرات
هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلوم شد که هیچ معلوم نشد
من همیشه خیس بودم روزی که تو بارون منتظر وایستادم دوست داشتنت برام مثل خیس شدن حس ناخوشایندی داشت اگر چه ممکنه برای تو خوب و دوست داشتنی باشه
من مطمئن نیستم که دلم بخاد به اون روزها برگردم نظرات شما عزیزان: شبیر
ساعت11:19---10 بهمن 1400
راستی یادم رفت تشکر کنم بابت قسمت نظر دهی .ممنون گاهی نظرات مخاطب رو بازنشر کن .البته نه مال منو .این نظرا برای خودته فقط خودت .
پاسخ:از اونجایی که کسی دیگه ای اینجا نمیاد پس میتونم نشرش کنم امیدوارم ناراحت نشده باشید:)
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Law و آدرس rozhinbabzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
||||||||||||||||
|