دفتر خاطرات
هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلوم شد که هیچ معلوم نشد
دیشب قبل خواب داشتم به مرگ فکر میکردم اگه من بمیرم چه چیزاییه با من دفن میشه صرف نظر از طرز فکرم و نگرشم و هدفم دیگه کسی مثه من همیشه با هدیه تماس نمیگیره دیگه کسی نمی مونه تا تارا بهش بگه فاک یو خخخخ و اون چهار دیواری تخریب میشه چون من می میرم دیگه کاکتوسم خشک میشه کسی نمی مونه که مثه احمقا بقیه رو اذیت کنه خخخخ مسخره بازیای من دیگه مادرم شکایت همیشه تنها بودنم و حبس کردن خودمو تو اتاق نمیکنه و تمام خونوادم متحدالمسلمین می مونن و اختلال از بین میره کسی نیست که پارازیت بپرونه هاوژین و تارا و هدیه و عرفان از شنیدن داستانهای من راحت میشن دیگه کسی نیست که ساسان لو بده خخ و گوشیم به استراحت ابدی میره خخخخخخخخخخ و اما دیگه کسی نیست اینجا بنویسه دیگه نمیتونم کیک بپزم تا مردم بخندونم راز من برای ابراز دوست داشتن خخخخخ و اون فیلمایی مسخره تموم میشه خخخخخخ و اما تمام وقتهایی که میتونستم برم کتابخونه با صمدی و احمدی حرف بزنم جلسه ها و حضور حمه و مین و جدیدا محمود جذابترش کرده دیگه نمیتونم اونا رو ببینم و اما بیشتر از همه دلم برای 5:59تنگ میشه دلم گرفت برای همه اون شبایی که نتونستم بخابم دلم تنگ شد از همین الان هرگز فکرشو نمیکردم دلم برای درد کشیدن تنگ بشه nothing breaks like a heart
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Law و آدرس rozhinbabzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
||||||||||||||||
|